راستش قرار بود با آن همه برنامه ریزی و محاسبه های پیچیده درجه هشت امسال عید را بیایم خانه و با هم بترکانیم. اما حالا که تازه چند ساعتی است که وارد سال جدید شدیم به صورت کامل مشخص است که تا کنون بنده به طور قابل احساسی ترکیده ام تازه اگر با ارفاق جر نخورده باشم. دو دقیقه آمدیم خانه، مملکتمان را آباد ببینیم، همه اش مملکتمان توی تحریم ها بود.
خیلی وقت بود که پا نداده بود بنشینم پشت رایانه و با خیال راحت از همه چیز پستم را بنویسم. تا چند سال پیش (آن موقع ها که بنده هنوز در این کره خاکی زیست فیزیکی نداشتم) شب عید که میشد کمی حال و هوای مردم نیز دگرگون می شد. الان دیگر رمقی نمانده برای نفس کشیدن، دگرگونی پیشکش. به شخص شخیص "پرزیدنت" فرمودند عیدی شما برای مردم چیست؟ فرمایش در نمودند: "عیدی مردم همین است که تلاش کنند ما به هدفمان برسیم"
خب، عیدی گفت و چای هم بر همین اساس این است که شما خواننده های عزیز حمایت فرمایید تا گفت و چای دوباره جان تازه ای بگیرد. چون دیگر غم دوری و غربت را همچون گرد و غبار بر باد فراموشی می سپاریم. "ول کام بک"، دیگر تحویل سال نو است و باید کمی خودمان را خودمان تحویل بگیرم.
از این ها که بگذریم تازه سال تحویل شده و مادرم همین حالا که دیده من پشت رایانه ام چنان فریادی کشید که دیوار اتاقم ترک خورد. من باید بروم. می آیم
درباره این سایت